تاملی بر ننگنامه ۳۳ نابکار سیاسی

حسن حبیبی:
  اخیرا  به ابتکار تریتا پارسی لابی سوخته خامنه ای در آمریکا ، ۳۳   "سیاسی کار" حرفه ای ، با  خاستگاههای سیاسی به ظاهر  گوناگون،  از" حجت الاسلام" گرفته تا مسئول سابق سازمان  سيا، دست در دست و ریش در ریش ، با قرار دادن نام و امضا ی خود در زیر یک بیانیه مشترک از "از ما بهتران" خواستند "که مجاهدین را از لیست سازمانهای تروریستی خارج نکنند.  این تضرع نامه مدت کوتاهی هم درسایت انگلیسی  روزنامه فاینانشال تایمز منتشر شد ولی احتمالا به دلیل" کراهت دار بودن " انتشار نام یک حجت الاسلام در کنار نام یک جاسوس سیا، به فرموده  ،ازسایت مربوطه برداشته شد.  امضای مشترک این ننگنامه اما این سوال را در ذهن ایجاد میکند که این نابکاران به ظاهر ناهمگون  چه خطر مشترکی را از حذف نام مجاهدین از این لیست سیاهی و تباهی حس کرده اند که اینچنین سراسیمه از "پرده" بیرون آمده و آشفته حال خواستار بازگرداندن "آب رفته خاتمی" به جوی ولایت فقیه خامنه ای شده اند.    به گمان من پاسخ راا قبل از هر چیز  بایستی در" معضل  اشرف" جستجو کرد.      در تابستان  ۱۳۶۵ وقتی  دولت فرانسه به خواست خمینی، اپوزیسیون را بین سکوت و انفعال، و یا اخراج از فرانسه، مخیر کرد، رهبری مجاهدین استفاده از" امکان عراق" برای سرنگون کردن رژیم تهران را به عنوان تنها راه ادامه مبارزه پیش رو دید و لذا  در  یک مصاحبه تلویزیونی از  همه نیروهای مخالف رژیم درخواست کرد که همین راه را دنبال کنند.  امروز،۲۵ سال پس از این تصمیم، واقعیتهای پیش رو این حقیقت را آشکار میکند که رفتن به عراق یک وظیفه ملی بودو هر کس که از آن سر باز زد و یا از آن حمایت نکرد عملا خنثی و از گردونه مخالفان رژیم حذف شد. هزاران هزار ایرانی مخالف فعال رژیم به دلیل نگرش سطحی به مقوله "منافع ملی ایران" و منجمله اینکه "تنها دشمن واقعی  مردم ایران " به خصوص پس از فروردین ۱۳۶۱ خمینی و رژیم اوست، همچون هزار هزار   دانش آموزدبستانی "یکبار مصرف" به دام "میهن پرستی" قلابی خمینی و رفسنجانی افتادند و  در بهترین صورت به ایرانیان "بی خطر خارج کشور" تبدیل شدند.  بگذریم...  مجاهدین اما رفتند و ماندند و حاصل این ماندنشان امروز در اشرف تعریف و خلاصه میشود.اشرف امروز دیگر نیازی به تعریف  و اثبات کردن ندارد.تلاش مستمر ملا ها  وحامیانشان برای متلاشی کردن آن، حتی به بهای آلوده شدن به "جنایت جنگی" و جنایت علیه بشریت "، و سکوت دولتهایی که هر روز اینجا و آنجا دادگاه بین المللی تشکیل میدهند تا به اصطلاح "جنایتکار جنگی محاکمه کنند"،  نسبت به کشتن و مجروح  شدن ۴۰۰ غیر نظامی بی پناه  توسط یک ارتش منظم و مسلح به  سلاح سنگین ،خود گویای اهمیت استراتژیک اشرف است. دم خروس های "باتلری"هم که البته معرف حضور همه هست.  پس صورت مسئله همان است که بود.رژیم همچنان به کمک امداد های غیبی پابرجاست. اشرف هم همانجاست در کنار مرزها ودر نزدیک ترین نقطه ممکن به" چشم فتنه".  پرواضح است که " آن دشمن اصلی به هیچ چیز کمتر از "تمام کردن اشرف و اشرفیان " در پشت دیوارهای" حصار "و به دور از چشم مردم جهان راضی نیست. پر واضح تر اینکه اینکار بدون حفظ برچسب تروریستی اشرفیان ممکن نیست.و این همان چیزی است که این نابکاران به خوبی فهمیده و به دنبال آن هستند. متلاشی کردن و نابودی اشرف..  بهانه آنها در این ننگ نبشته این است که مجاهدین با "دشمن بعثی" همکاری کرده اند و "دمکرات" نیستند ودر" بین مردم پایگاهی ندارند". و این خواسته را نیز ازموضع افراد مخالف رژیم مطرح میکنند.  ولی واقعیت آشکار این است که آنها نه سبزند و نه سرخ و نه هیچ رنگی دیگر .بلکه سیاه رویانی هستند تبهکار و از جنس ناب ولایت فقیه ،که خواستار فراهم آوردن اسباب قتل عام  ۳۴۰۰ رزمنده آزادی میهن ما و به زیر خاک کردن آنانند. همانگونه که پیش از این  ۳۸ تن از این همین  رشیدان را که تا  ۱۲۶  روز پیش از این  بر پیشانی میهن میدرخشیدند،در زیر خاک اشرف مدفون کردند.  آنها روی دیگر نظام هستند. آنها اوین هستند  و کهریزک .آنها تجاوز به دختران و پسران ایران زمین هستند و چوبه های دار .آنها سفره های خالی مردم هستند ومیهن بر باد رفته.آنها فقر هستند و اعتیاد و ظلم. آنها فقط خواستار ماندگاری نظام ولایت فقیه هستند و بس.  پس بر ماست که بر آنها و اربابانشان بشوریم .امروز همچون 25  سال پیش، حمایت از اشرف و ماندگاری آشرف یک وظیفه ملی است.بر همه مخالفین رزیم تباهی است که بر این خواست پای بفشارند و با افشای این تبهکاران صفوف مردم را ازلوث وجود انها بزدایند.        پاریس ۱۵ اوت ۲۰۱۱