بنظر میرسد این آقای سید محمد خاتمی از آوازخواندن خودش خوشش آمده است ولی از رقص شتر خبرندارد



بنظر میرسد این آقای سید محمد خاتمی از آوازخواندن خودش خوشش آمده است ولی از رقص شتر خبرندارد . دوستان درتمام کشورهای مسلمان موج انقلاب راه افتاده است دیکتاتورها را یکی پس از دیگری به زباله دان تاریخ میفرسند البته تمام این دیکتاتورها را اگر جمع بکنیم جمع اینها به اندازه دیکتاتور که در کشور ما حکمران است نمیشوند به لحاظ سرکوب و شکنجه و بی رحمی به گرد پای ولایت فقیه نمیرسند . ولی بگفته جوانان عرب میگویند ما از مردم ایران قیام را آموخته ایم پیشتازان ایران چشم ما را باز کرده است ... جالب این است که بازم تعداد تن پرور و خائن و فرصت طلب شروع کرده اند ساز ولایت را مینوازند اگر حکومت شرط ما را قبول بکنی ما در انتخابات شرکت میکنیم .
البته برای یاد آوری تمام شرطها و شروطهای فعالیت اینها در چارچوب ولایت فقیه است. سید محمد خاتمی که خودش یکی از بانویان و حامیان این نظام جهل بوده و هست تازگی ها باز فعال شده است. دریک جمع دایشجوی چنین میگوید . (سید محمد خاتمی سخنان خود را با این پرسش آغاز کرد که «وقتی گفته می شود انجمن اسلامی دانشجویان چه به ذهن انسان می رسد؟و چه انتظاری از آنها است و چه نقشی می تواند در جامعه داشته باشد؟»

وی سپس توضیح داد: «حتی در کشورهایی که اسلامی هم نیستند ما شاهد حضور انجمن های اسلامی در آنجا هستیم ولی نقش و جایگاه انجمن اسلامی در کشوری که غلبه با اسلام و اکثریت با مسلمان هاست متفاوت است و در جایی که نظام و حکومتش هم منتسب به دین باشد باز توقع و انتظار دیگری از انجمن اسلامی هست. » ) دوستان نگاه کنید این روباه ولایت چقدر بی شرمانه به ارزش انسان میتازد. و چقدرحواسش به ولایتش است . حتی یک کلمه از انقلاب و آزادی حرف نمیزند . دعوایش بر سراین است که باید باخنده این ملت را در چارچوب ولایت کشت و تجاوز کرد و شکنجه کرد . باز از بیانات خود سید محمد خاتمی فاکت مییارم در آخر عمرنکبت باررئیاست جمهوریش در دانشگاه خطاب به دانجویان چنین گفت سید محمد خاتمی ( اگر شما ملت هستید من دشمن ملت هستم . و در یک سخرانی دیگرش میگوید سید محمد خاتمی . در این کشور دموکراسی مستقر نخواهد شد . و دموکراسی غیری دینی علاوه بر اینکه مستقر نمشه ما نمیخواهیم ) خوب بنظر من این دموکراسی دینی که سید شیاد خواهان آن است همان ولایت فقیه و ولی فقیه اش خامنه ای جلاد بیش نیست. من ازتمام جوانان قیام آفرین میخواهم شعار شهدای قیام را تکرار بکنند مرگ بر اصل ولایت فقیه . ملت آزادی میخواهد سید محمد خاتمی میخواهند صاحب قدرت باشند میخواهند صاحب رای خود باشند ... نه یه مشت صغیر در زیر دست ولی فقیه باشند این ملت بزرگ بوده و بزرگتر شده است اینقدر با حرمت ملت ایران بازی نکنید حرف ملت این است بروید بروید گورتان را گم کنید بگذارید بهارملت ایران آغار شود. ببینید یاران و دوستداران آزادی تنها و تنها یک انقلاب است که تمامی این آشغالهای پسمانده خمینی جلاد را از سرزمین پاک مان جارو بکند دیگر گول این شیادان را نخورید من نمیگویم بیاید از جوانان عرب یاد بگیریم چون اونها از ما یاد گرفتند و ما خودمان معلم خوبی در منطقه بوده ایم پس بیاید در مقابل شاگردان خودمان معلمان خوبی باشیم به وظیفه ملی و میهنی خودمان عمل بکنیم یک بار برای همیشه برخیزیم و جانانه به میدان بیایم برای آزادی خواهرانمان از زیرشکنجه و تجاوز و برای ساختن یک کشور که به حقوق انسان ارزش قائل باشد و بخاطر حرمت انسان این هیولاها را به زباله دان تاریخ بریزیم .

راستی در تیتر نوشته بودم سید محمد خاتمی از آواز خواندن خود خوشش میاد ولی از رقص شتر خبر ندارد ( میگویند کاروانی از این شهر به آن شهر کالا میبرد ولی خوب میدانید که قدیم ها همش با اسب و شتر و الاغ اینها کالاها را حمل و نقل میکردند توی راه یک خر و یک شتر از پا افتادند کارکنان کاروان به مسئول کاروان خبر دادند قربان یک خر و یک شتر از پا افتاده اند دیگر توان راه رفتن ندارند چکار کنیم؟ مسئول کاروان دستور داد که بارهایشان را بگیرید ول کنید به راه خود مان ادامه بدهیم خلاصه این خر و شتر را ول کردند و رفتند در همین نزدیکی ها یک جنگی بود بعد از مدتی این خر و شتر خودشان را به اون جنگل رساندند یک روز دو روز یک ماه دو ماه خوردند و خوابیدند حسابی سرحال شدند یک روز خر به شتر گفت آواز خواندنم گرفته میخواهم بخوانم شتر گفت خفه نمیخواهد آواز بخوانی بخورشکمت را سیر بکن برو بخواب ولی خری قبول نکرد گفت من میخواهم بخوانم شتر هرچه گفت خر گوش نکرد شروع کرد به عرعر کردن همان موقع باز کاروان داشت از همینجا رد میشد یکی از کارگران صدای خر را شنید و به مسئول کاروان گفت قربان صدای یک خر بگوش میرسد بعد مسئول کاروان دستورداد که بگردند پیدایش بکنند خلاصه بعد از یک ساعت گشت و دنبال کردن توانستند خر و شتر را پیدا بکنند و برداشتند خوشحال به پیش سئول کاروان آوردند مسئول کاروان دید که همان خر و شتر است که یک زمانی از پا افتاده بودند گفت بارشان بزنید برویم خلاصه بعد از مددتی خر باز از پا افتاد کارگرها آمدند به مسئول کاروان گفتند قربان همان خر خوب بازم از پا افتاده است چکارش بکنیم مسئول کاروان گفت این خر خوبی است دیگر ولش نکنید به همان شتر بار بزنید با خودمان ببریم خلاصه خر را به شتر بارکردند داشتند میرفتند به یک سرازیری رسیدند شتر به گوش خر گفت رقصم گرفته است خر میدانست که اگر شتر برقصد کارش تمام خواهد شد گفت شتر به من رحم بکن توی این سرازیر اگر تو برقصی من به زمین میخورم و تکه تکه خواهم شد شترگفت نه رقصم گرفته باید برقصم خر گفت آخه چرا الان میخواهی برقصی که من بارت هستم و میفتم زمین میمیرم شتر گفت بخاطرهمان میخواهم برقصم که کار را تمام کنم اگر یک بار دیگر نجات پیدا کردم از آواز تو دورباشم خلاصه بعد از رقص شتر کار خبر تمام شد ) بنظر من الان باید به تمام اصلاح طلبها و فرصت طلبها و سازشکارها گفت شماها خیلی وقت است آوازتان را خواندید الان زمان رقص شتر است