به شما سلام میکنم و امیدوارم مثل من در باران بلا سرشار از شور و نشاط باشید و بتوانید با حوصله مضمون آنچه را نوشته ام قبول و حس کنید.پيشاپيش از دوستان خوبم پوزش مي خواهم كه از اين فاجعه ملي كوتاه نوشتم ندانستن هايم بسيار است وعطش دانستن دارم. به همين دليل از دوستان تقاظا دارم در اين داستان سراسر حماسي بامن هم سفر شويد وكم بود هايم را جبران كنيد.
سالگرد تابستان خون گرفته سال67 همراه باحماسه ها ودرد ورنج آن همراه با خيل شهيدان آن ازراه رسيد. تابستانى كه قهرمانان حماسه ايي بس شگفت آفريدند كه درتاريخ ميهنمان بي نظيروبي همتاست وروزي تاريخ گواهى خواهد داد برمظلوميت
آن هزاران هزارقهرمان آزادى كه چگونه درمقابل استبداد مذهبى ايستادند وباخواندن سرود آزادى برطناب داربوسه زدند.آنها يكى بودند.همگى يك روح ويك روان داشنند.
همگى يك تن واحد بودند.آنها مثل شمع هاى شبانه خوش و بى پروا سوختند تا روشنايى بخش شبهاى خلق درزنجيرشان باشند.تابستان 1367 در تاريخ خونبار ميهنمان فراموش نشدني است. خميني ضد بشر به يكي از فجيع ترين جناياتش دست زد كه حاصل آن قتل عام بيش ازهزارن هزار زنداني سياسي مجاهد و مبارز بود كه به جرم ازاديخواهي قتل عام شدند و اين جنايت فجيع فقط در طول چند ماه انجام شد.اگر چه زندانهاي تهران مركز اين فاجعه عظيم بود اما هيچ زندان در سراسر ايران در دورترين نقاط در امان نماند فتواي خمينى ضد بشر تكليف همه زندانيان مقاوم را يكسره كرد بخصوص زندانيان مجاهد .ابعاد اين جنايت آنقدر بزرگ بوده و هست كه با گذشت قريب به 23سال هنوز بطور واقع آنچه كه انجام شده ا ست مشخص نيست.در ميان اين شهيدان ازهمه اقشار ديده ميشود كه بخش عمده آن را شهيدان دانشجو و يا دانش آموزان و جوانان انقلابى تشكيل ميدهند كه در هنگام دستگيرى بعضا 13 الي 14ساله بودند كه خود را وقف مبارزه براى ازادى و نجات خلقشان كردند, شمارى از قهرمانان ورزشى هم در ميان اين قتل عام فجيع ديده ميشود كه هر يك جلوه اى از رودخروشان خون شهيدان و سرمايه هاى آزادى و پيروزى مقاومت مي باشند. كه به ذكر نمونه اي از آن مي پردازم امابراي كسانى كه سالها درزندانهاى رژيم بودند ومدتى بااين اسيران سپرى كردندعبورازآن تابستان خونين بسيارسخت است.من خودم دربعضى مواقع احساس متناقض عجيبى دارم.ازيك طرف برايم احساس خوبى است وروحا خيلى به آن نيازمندم كه مدتى با آن عزيزان وقهرمانان باشم و ياد روزها وشبهايى را كه داشتيم دوباره درذهن خودم زنده كنم ولي زمانى كه به آن لحظه ها مي رسم احساس مي كنم عبورازآن تابستان خونين بسيارسخت ودشوارودردناك است كه اميدوارم تمامى ازبندرستگان درافشاى جنايتهاى رژيم آخوندى ذره ايى كوتاهى نكنند كه به اين شكل مي توانيم ياد وخاطرآن قهرمانان رازنده نگهداريم.بگذريم.
در محله خاوران در پشت قبرستان ارامنه زمين فوتبالي بود به نام زمين موشك كه در آن مسابقات دوره اي فوتبال برگزار ميشد به اين دليل نام موشك به اين زمين فوتبال گذاشته شده بود كه يك آگهي بزرگ روغن شاه پسند را به شكل موشك و به ابعاد بسيار بزرگي در آن محل كاشته بودند. و به همين دليل اين زمين فوتبال معروف شده به زمين موشك.
دو تا از بچه هايى كه در قتل عام زندانيان سياسى مجاهد به شهادت رسيدند. در اين زمين فوتبال بازى ميكردند كه حالا با تعدادى از همرزمانشان در گورهاي دسته جمعى و در همين زمين فوتبال آرميده اند. مهدى فريدونى و عليرضا ازموده از بچه هاى باصفاى جنوب شهر بودند. كه در همين زمين بازى ميكردند . اينها با هم هم پرونده و حتى در يك سلول بودند. در قزل حصار كه بوديم هر موقع كه فرصتى پيش ميامد آنها از آن مسابقات دوره اى كه در زمين موشك داشتندبا آب و تاب با صفا و يا همان خلق و خوى بچه هاى جنوب شهرى تعريف ميكردند.كه همگى را با خودشان به آن زمين فوتبال ميبردند. كه حالا در آنجا آرميده اند
وبراى من نام خاوران گذشته از اينكه تداعى كننده گورهاى دسته جمعى ميباشند .
ولى هميشه به ياد على رضا ازموده و مهدى فريدونى مي افتم. البته قهرمانان ديگرىهم بودند مثل مجاهد شهيد مهشيد رزاقى (حسين) از بچه هاى شمال تهران كه در تيم ملى اميد و باشگاه هما بازى ميكرد كه حالا احتمالا او هم با همين بچه هاست .
فی الواقع ايران زمين و خلق قهرمانش از هر محله در هر روستا و در هر شهر و ديارو استان نیست كه از اين قهرمانان براي ازاديش تقديم نكرده باشد .
ياد مصطفى مردفر و بچه هاي 90نفره بخير. مصطفى از بچه هاى جنوب شهر و از بچه هاى جواديه بود كه هفت سال حكم داشت . حكم او تمام شده بود ولى پاى عهد و پيمان با خدا و خلقش ايستاد و جادوانه شد.
آخرين ديدارى كه داشتيم زندان قزل حصار در بند يك واحد سه بود وزمانی بودکه ميخواستم آزاد شوم او تسبيحى كه از هسته خرما به شكل بسيارظريفى درست كرده بود و نام مجاهدين خلق ايران را در تك تك هسته هاى آن به شكل ماهرانه اى حك كرده بود.آنرا به من داد كه اگر به سازمان وصل شدم آنرا از طرف زندانيان به سازمان هديه بدهم. كه هم اكنون در موزه شهدا نگهدارى ميشود . ياد او و همه بچه هاي 90بخير از جمله بيوك باباصحاف, محمود سمندر, قاسم ديانت… وباردیگر.يادعمو عباس بخير(عباس بازيارپور)عموعباس همراه با يكي ازهمشهريانش (عموباقر) از برازجان به تهران منتقل شده بودند. كه چند سال من خودم افتخار اين را داشتم كه با اينها هم بندى و هم سلولى بودم . از عموعباس و از برخوردهاى قاطع او با مزدوران بسيار گفتند با اينكه سواد خواندن و نوشتن نداشت ولي به همه چيز مسلط بود و تمام مطالبى را كه در نشريه مجاهد در فاز سياسى منتشر ميشد در حافظه داشت.که با زبان شیرین جنوبی خودش بازگو مي كرد . موقعي كه از او سوال مي كردى كه چطوى اينهارا بخاطر دارى وتو كه سواد خواندن ونوشتن ندارى در جواب مي گفت در برازجان كه بوديم موقعى كه نشريه مي رسيد از هواداران مي خواستند كه هر كدام مطالبى را برايم بخوانند وبه اين شكل به يك نفر فشار نمى آمد ومن به اين شكل در جريان كل مطالب نشريه قرار مي گرفتم . عموعباس سمبلى از مقاومت وايستادگى وهضم در ايدئولوژى سازمان بود كه باعث انگيزه براى تمام بچه ها بود آخرين بارى كه اورا ديدم در يكي از پايگاههاي سازمان در پاكستان بود كه براى ماموريت به داخل اعزام مى شد . انگار دوباره به دنياى خودش رسيده وبا چه عشق وصفايى از اينكه دوباره به سازمان وصل شده بود صحبت مي كرد بعداز اينكه به داخل مي رود دوباره دستگير مي شود ودر قتل عام زندانيان به شهادت مي رسد يادش گرامي باد.«چندي پيش كه در تحصن ژنو بودم از يكي از زندانيان از بند رسته شنيدم بعد از اينكه عمو عباس دستگير ميشود اورا به برازجان منتقل ميكنند ودر تابستان خون گرفته سال 67 اورا در ملع عام دار مي زنند» لعنت بر خميني ومرگ بر ميراث خورانش.درتمام جنايتهايى كه خمينى واوباش دوروبرش طي حكومت ننگينشان دراين 32 سال مرتكب شدند قتل عام زندانيان سياسى درتابستان 67 ازهمه سنگين تراست قتل عام زندانيان سياسى به عنوان نقطه اوج وحشيگرى وبى رحمى وعقب افتادگى رژيم جنايتكاران است كه ازوسعت وعمق اين جنايت باورنكردنى البته هنوزكسى اطلاع دقيقي ندارد ولي ازعظمت قسمتى ازاين كوه يخى كه قابل ديدن است فاجعه عظيمى به وقوع پيوسته كه كشف تماميتش به اين زوديها ميسرنيست وجاى زخمش دردل مردم هيچ وقت التيام نمي يابد زخمى كه تنها مرحمش سرنگونى رژيم جنايتكارآخوندى ومحا كمه ومجازات آمران وعاملان اين جنايت است.گرامي داشت قربانيان تابستان خون گرفته سال 67 به واقع نه سوگوارى است و نه افسوس خوردن بلكه راهى است درجهت سرنگونى رژيم جنايتكارآخوندىازهمينجا مي خواستم به تمام كسانى كه ولوبه اندازه يك خط دراين راستا افشاگرىكردند درود بفرستم بخصوص زندانيان قهرمانى كه به طورمعجزه آسا ازاين قتل عام نجات يافتند ودراين راستا كتاب نوشته وافشاگرى كردند واميدوارم كه كمبودهاوكاستى ها درآينده جبران شود.واما قتل عام زندانيان سياسى مجاهد ومبارزبه هيچ وجه يك تصميم ناگهانى نبود و همه چيزازقبل برنامه ريزى شده بود.اين را دژخيمان جنايتكاردرموارد مختلف به زندانيان گفته بودند من خودم به كرات ازدژخيم حاج داوود شنيدم كه مي گفت: يادراين زندان مي پوسيد ويا اينكه سرموقع اش حساب تك تك شما راخواهيم رسيد.اوعربده كشان مي گفت منتظرنباشيد مردى با دربازكن بيايد درب زندان رابه روىشما بازكند همه تان را دفن خواهيم كرد وهمه جنايتكاران براى اين لحظه ازمدتها قبل انتظارمي كشيدند وفقط دنبال بهانه ايى بودند.
بهانه قتل عام.
باگير پاژكردن ماشين جنگ 8ساله رژيم وشكست شعارهايي چون راه قدس ازكربلا رژيم در
موقعيت بسيارحساسى قرارگرفت. باپذ يرش خفت بارآتش بس وسركشيدن جام زهركه درواقعمجاهدين به حلقوم آن ريختند خمينى كه تا د يروزبا شعارجنگ جنگ تا پيروزي كركرى ميخواند وهارتوپورت ميكرد حالا ديگرسرش به سنگ خورده ورسواشده بود.درواقع مجاهدينباعمليات چلچراغ وفتح شهرمهران وشعارامروزمهران فردا تهران چرت رژيم را پاره كردند.
حالا رژيم باخفت وخوارى سرخودرابه سنگ مي كوبيد ونگران پيامدهاى عمل كرد جام زهربود به همين دليل دنبال اين بود كه شوكى ترسان به جامعه وارد كند كه كسي جرات نتقكشيد ن نداشته باشد.ازهمين رو دق دلش را روي اسيران بى پناه خالي كرد.واين فاجعه عظيمكه درطول تاريخ ميهنمان بى نظيراست اتفاق افتاد.دررابطه باقتل عام زندانيان سياسى اگرچه بازيگراصلى خمينى ضد بشربود امادراين فاجعه وكشتارهمه سران رژيم مسئولند.
همه شواهد نشان می دهد که رژیم ازمدتها قبل ازپذیرش آتش بس وقبل از عملیات فروغ جاویدان دست اندرکاراین جنایت هولناک بوده است. این سخن را با کسانی دارم که قتل عام زندانیان سال 67 رانتیجه عملیات مجا هدین در غرب کشور وبخصوص عملیات فروغ جاویدان می دانند وآگاهانه آب به آسیاب دشمن ضدبشری می ریزند.رژیم قبل ازسال67 وقبل ازپذیرش آتش بس وقبل ازعملیات فروغ جاویدان به نقطه یی رسیده بود که مسأله زندانیان برایش یک معضل حل نشده اى بود که می بایستى ازشر ان خلاص مي شد. دراین سالها با اعدام وحلق آویز وشکنجه وتابوت قیامت قفس وتا پروژه تواب سازی راه بجایی نبرده بود ودرتدارک آن بود که دشمنان قسم خورده خود را که توی چنگش داردازبین ببرد ولی نیاز به یک محمل داشت. خمینی دجال ورژیمش باید به سوال اساسی مردم جواب می داد که چرا جام زهرآتش بس را سرکشید وچراجنگ را8 سال ادامه داد.خمینی خوب میدانست باید جواب گوی خیلی از مسایل باشد که تاآن موقع باجنگ ضد میهنی خود سرپوشی برآنها گذاشته بود ودراین راستا باید برای جلوگیری ازفوران خشم مردم برنامه ایی تدارک می دید. بایدشوکی ترسان وهولناک به جامعه واردکند که دیگر کسی جرآت نتق کشیدن نداشته باشد. وبه همین دلیل دست به قتل عام زندانیان سیاسی مجاهد ومبارززد.البته قتل عام زندانیان مجاهد ومبارزدرتابستان 67ازمواردى است که جادارد درمورد آن بسیارصحبت کرد.جهان درمقابل این جنایت سکوت کرد.حامیان بین لمللی رژیم که باتوطئه استعماری وارتجاعی برآن بودند که مقاومت راازصحنه استراتژیکی حذف کنند وبا عملیات فروغ جاویدان میز خود را چپه شده می دیدند هم صدابا پاسداران رژیم درخارج ازکشور ودرنهایت بی شرمی قتل عام زندانیان بی گناه را به گردن مجاهدین می انداختند وهم اکنون هم راه مماشات بارژیم رامی روند.بگذریم....وبه تابستان خون گرفته سال 67 درزندانهای رژیم ضدبشری برگردیم . جنایت وشقاوت خمینی ضدبشر هیچ حدومرزی از انسانیت نشناخت ومرزهای نوینی ازوحشیگری را درنوردیده.اما تاریخ وواقعیت های ان را نمی شود پنهان کرد ودرسینه تاریخ ثبت شد که شگفت آورتراز وحشیگری خمینی ومزدورانش مقا ومت حماسی وپاک باختگی نسلی بودکه دراوج صداقت مرگ سرخ را با روحیه سرشارازامیدوعشق به زندگی وانقلاب برگزید. راستش براى خود من هنوزمشخص نيست كه چه تعداد ازاسيران به طورواقعي درقتل عام زندانيان سياسى در سال 67 به شهادت رسيدند.ولى چند بار اززبان اسيرانى كه به طورمعجزآسايى ازاين قتل عامها نجات يافته بودند شنيدم درهمان سالها«قبل از قتل عام تقريبا سال 66» بيش ازپنجاه هزارزندانى سياسى درسياهچالهاى رژيم ضدبشرى درسراسرايران وجود داشته كه ازاينها فقط تعداد اندكى به طورمعجزه آ سايى زنده ماندند .اميدوارم درآزادى ايران اسيرازنكبت آخوندها به همه حقايق دسترسى پيداكنيم وعاملين اين جنايت بزرگ را به دست عدالت بسپاريم . درد ورنج وصبروبربارى خانوادها هم بخشى ازاين فاجعه ملى است خانوادههايى كه پس ازشنيدن خبرشهادت فرزندانشان خودشان هم به عزيزانشان پيوستند.اين يك نسل كشى بى سابقه درطول تاريخ بود كه دژخيمان بايد به آن جواب پس بدهند.ابعاد اين جنايت اينقدر بزرگ است كه امروزه شاخصي شده بين نفراتي كه از بدنه رژيم جدا مي شوند اعتراف به فتوا خميني ويا ماست مالي كردن وبه در بردن خميني از اين جنايت ويا سكوت در مقابل آن.تاج زاده كه هم اكنون در زندان است واتفاقا در همان زندان زنداني است كه هزاران مجاهد را در تابستان سال 67 به دار زدند در نامه ايى مي خواهد بر جنايت خميني ماله بكشد واورا در ببرد.بگذريم
اتفاقا آن چه باعث بزرگترين جراحي در درون رژيم شد اعتراضي بود كه منتظري به قتل عام زندانيان مجاهد ومبارز كرد وبه همين خاطر چند ماهي بعد خميني به يك جراحي بزرگ سياسي دست زد واورا از جانشيني خود عزل كرد وبه اين ترتيب خود شخصا بر بي آيندگي مهر زد.به طور واقع بعداز 23سال از كشتار زندانيان بي دفاع ومظلوم هنوز هم با اخبار وگزارشهاي جديد روبرو مي شويم مانند بعضى از شهرستانهاى دور افتاده وطنمان كه تمام زندانيان آن اعدام شدند .هنوز اسرار اين جنايت هولناك ناشناخته مانده است بخصوص كه در بعضي از زندانها تمام زندانيان را از دم تيغ گذرانده اند وحتي يك نفر هم سالم نمانده است.هنوز هستند بسيارى از خانواده ها كه از سرنوشت فرزندانشان كه در آن زمان در زندان بودند بى اطلاعند ومن با تعدادى از اين خانواده ها درتماس هستم آنها به مجامع بين المللي نامه نوشته وحتى مراجعه داشته اند وتا آنجا كه در توانشان بوده دنبال كرده اند ولى هنوز از عزيزان خود بي خبرند. از اينجا مي خواستم در خواستي از تك تك زندانيان از بند رسته رژيم آخوندى بكنم كه ازهرطريق كه مي توانيم بايد در اين راستا تلاش كنيم ورازها واسرار نهفته در اين جنايت هولناك را افشاء كنيم .خوشبختانه بعضي از اين ازبند رستگان در اين سالها به نگارش بخشهايى از جنايات رژيم دست به انتشار آثار افشاگرانه اى در اين زمينه زدند من تاكنون بسيارى از اين آثار را با دقت مطالعه كردم ضمن همه كمبودها وكاستى ها كه در اغلب اين آثار وجود دارد بحرحال مشتى است از خروارها جنايت مخوف اين رژيم جنايتكارو آدمخوار .البته به عنوان يك زندانى ويك شاهد زنده كه مدت شش سال را در زندانهاى رژيم ضد بشرى سپرى كردم هرگز نمي توانم باور كنم كسى فعلا بتواند از شرايط زندانها ويا زندانى ها وقتل عام شدگان سال 67 گزارش كامل وجامعى ارائه كند فقط در فرداي سرنگونى اين جانيان امكاني فراهم خواهد شد وپرده ها كنار خواهد رفت وحقايق ونه همه آن بر ملا خواهد شد .واما در پس همه اين جنايت ,يك هدف شوم ويك نيت ضد خلقى وجود داشته كه همانا از ميان برداشتن نسل مجاهد خلق ورزمندگان خلق بوده وهست وقتل عام هزاران هزار زنداني سياسي در سال 67 يكي از بارزترين عمق كينه وشقاوت خمينى ودژخيمانش را در مصاف با انقلاب وانقلابيون به نمايش گذاشت.
با درود به همه اسيران مجاهد ومبارزخلق كه درسياهچالهاى رژيم ضد بشرى درسال 67 به شهادت رسيدند.
درود به همه زندانيان مقاوم ومجاهد ومبارزدر زندانهاى رژيم آخوندي كه همچنان
پرچم مبارزه را برافراشته نگهد مي دارند.
سالگرد تابستان خون گرفته سال67 همراه باحماسه ها ودرد ورنج آن همراه با خيل شهيدان آن ازراه رسيد. تابستانى كه قهرمانان حماسه ايي بس شگفت آفريدند كه درتاريخ ميهنمان بي نظيروبي همتاست وروزي تاريخ گواهى خواهد داد برمظلوميت
آن هزاران هزارقهرمان آزادى كه چگونه درمقابل استبداد مذهبى ايستادند وباخواندن سرود آزادى برطناب داربوسه زدند.آنها يكى بودند.همگى يك روح ويك روان داشنند.
همگى يك تن واحد بودند.آنها مثل شمع هاى شبانه خوش و بى پروا سوختند تا روشنايى بخش شبهاى خلق درزنجيرشان باشند.تابستان 1367 در تاريخ خونبار ميهنمان فراموش نشدني است. خميني ضد بشر به يكي از فجيع ترين جناياتش دست زد كه حاصل آن قتل عام بيش ازهزارن هزار زنداني سياسي مجاهد و مبارز بود كه به جرم ازاديخواهي قتل عام شدند و اين جنايت فجيع فقط در طول چند ماه انجام شد.اگر چه زندانهاي تهران مركز اين فاجعه عظيم بود اما هيچ زندان در سراسر ايران در دورترين نقاط در امان نماند فتواي خمينى ضد بشر تكليف همه زندانيان مقاوم را يكسره كرد بخصوص زندانيان مجاهد .ابعاد اين جنايت آنقدر بزرگ بوده و هست كه با گذشت قريب به 23سال هنوز بطور واقع آنچه كه انجام شده ا ست مشخص نيست.در ميان اين شهيدان ازهمه اقشار ديده ميشود كه بخش عمده آن را شهيدان دانشجو و يا دانش آموزان و جوانان انقلابى تشكيل ميدهند كه در هنگام دستگيرى بعضا 13 الي 14ساله بودند كه خود را وقف مبارزه براى ازادى و نجات خلقشان كردند, شمارى از قهرمانان ورزشى هم در ميان اين قتل عام فجيع ديده ميشود كه هر يك جلوه اى از رودخروشان خون شهيدان و سرمايه هاى آزادى و پيروزى مقاومت مي باشند. كه به ذكر نمونه اي از آن مي پردازم امابراي كسانى كه سالها درزندانهاى رژيم بودند ومدتى بااين اسيران سپرى كردندعبورازآن تابستان خونين بسيارسخت است.من خودم دربعضى مواقع احساس متناقض عجيبى دارم.ازيك طرف برايم احساس خوبى است وروحا خيلى به آن نيازمندم كه مدتى با آن عزيزان وقهرمانان باشم و ياد روزها وشبهايى را كه داشتيم دوباره درذهن خودم زنده كنم ولي زمانى كه به آن لحظه ها مي رسم احساس مي كنم عبورازآن تابستان خونين بسيارسخت ودشوارودردناك است كه اميدوارم تمامى ازبندرستگان درافشاى جنايتهاى رژيم آخوندى ذره ايى كوتاهى نكنند كه به اين شكل مي توانيم ياد وخاطرآن قهرمانان رازنده نگهداريم.بگذريم.
در محله خاوران در پشت قبرستان ارامنه زمين فوتبالي بود به نام زمين موشك كه در آن مسابقات دوره اي فوتبال برگزار ميشد به اين دليل نام موشك به اين زمين فوتبال گذاشته شده بود كه يك آگهي بزرگ روغن شاه پسند را به شكل موشك و به ابعاد بسيار بزرگي در آن محل كاشته بودند. و به همين دليل اين زمين فوتبال معروف شده به زمين موشك.
دو تا از بچه هايى كه در قتل عام زندانيان سياسى مجاهد به شهادت رسيدند. در اين زمين فوتبال بازى ميكردند كه حالا با تعدادى از همرزمانشان در گورهاي دسته جمعى و در همين زمين فوتبال آرميده اند. مهدى فريدونى و عليرضا ازموده از بچه هاى باصفاى جنوب شهر بودند. كه در همين زمين بازى ميكردند . اينها با هم هم پرونده و حتى در يك سلول بودند. در قزل حصار كه بوديم هر موقع كه فرصتى پيش ميامد آنها از آن مسابقات دوره اى كه در زمين موشك داشتندبا آب و تاب با صفا و يا همان خلق و خوى بچه هاى جنوب شهرى تعريف ميكردند.كه همگى را با خودشان به آن زمين فوتبال ميبردند. كه حالا در آنجا آرميده اند
وبراى من نام خاوران گذشته از اينكه تداعى كننده گورهاى دسته جمعى ميباشند .
ولى هميشه به ياد على رضا ازموده و مهدى فريدونى مي افتم. البته قهرمانان ديگرىهم بودند مثل مجاهد شهيد مهشيد رزاقى (حسين) از بچه هاى شمال تهران كه در تيم ملى اميد و باشگاه هما بازى ميكرد كه حالا احتمالا او هم با همين بچه هاست .
فی الواقع ايران زمين و خلق قهرمانش از هر محله در هر روستا و در هر شهر و ديارو استان نیست كه از اين قهرمانان براي ازاديش تقديم نكرده باشد .
ياد مصطفى مردفر و بچه هاي 90نفره بخير. مصطفى از بچه هاى جنوب شهر و از بچه هاى جواديه بود كه هفت سال حكم داشت . حكم او تمام شده بود ولى پاى عهد و پيمان با خدا و خلقش ايستاد و جادوانه شد.
آخرين ديدارى كه داشتيم زندان قزل حصار در بند يك واحد سه بود وزمانی بودکه ميخواستم آزاد شوم او تسبيحى كه از هسته خرما به شكل بسيارظريفى درست كرده بود و نام مجاهدين خلق ايران را در تك تك هسته هاى آن به شكل ماهرانه اى حك كرده بود.آنرا به من داد كه اگر به سازمان وصل شدم آنرا از طرف زندانيان به سازمان هديه بدهم. كه هم اكنون در موزه شهدا نگهدارى ميشود . ياد او و همه بچه هاي 90بخير از جمله بيوك باباصحاف, محمود سمندر, قاسم ديانت… وباردیگر.يادعمو عباس بخير(عباس بازيارپور)عموعباس همراه با يكي ازهمشهريانش (عموباقر) از برازجان به تهران منتقل شده بودند. كه چند سال من خودم افتخار اين را داشتم كه با اينها هم بندى و هم سلولى بودم . از عموعباس و از برخوردهاى قاطع او با مزدوران بسيار گفتند با اينكه سواد خواندن و نوشتن نداشت ولي به همه چيز مسلط بود و تمام مطالبى را كه در نشريه مجاهد در فاز سياسى منتشر ميشد در حافظه داشت.که با زبان شیرین جنوبی خودش بازگو مي كرد . موقعي كه از او سوال مي كردى كه چطوى اينهارا بخاطر دارى وتو كه سواد خواندن ونوشتن ندارى در جواب مي گفت در برازجان كه بوديم موقعى كه نشريه مي رسيد از هواداران مي خواستند كه هر كدام مطالبى را برايم بخوانند وبه اين شكل به يك نفر فشار نمى آمد ومن به اين شكل در جريان كل مطالب نشريه قرار مي گرفتم . عموعباس سمبلى از مقاومت وايستادگى وهضم در ايدئولوژى سازمان بود كه باعث انگيزه براى تمام بچه ها بود آخرين بارى كه اورا ديدم در يكي از پايگاههاي سازمان در پاكستان بود كه براى ماموريت به داخل اعزام مى شد . انگار دوباره به دنياى خودش رسيده وبا چه عشق وصفايى از اينكه دوباره به سازمان وصل شده بود صحبت مي كرد بعداز اينكه به داخل مي رود دوباره دستگير مي شود ودر قتل عام زندانيان به شهادت مي رسد يادش گرامي باد.«چندي پيش كه در تحصن ژنو بودم از يكي از زندانيان از بند رسته شنيدم بعد از اينكه عمو عباس دستگير ميشود اورا به برازجان منتقل ميكنند ودر تابستان خون گرفته سال 67 اورا در ملع عام دار مي زنند» لعنت بر خميني ومرگ بر ميراث خورانش.درتمام جنايتهايى كه خمينى واوباش دوروبرش طي حكومت ننگينشان دراين 32 سال مرتكب شدند قتل عام زندانيان سياسى درتابستان 67 ازهمه سنگين تراست قتل عام زندانيان سياسى به عنوان نقطه اوج وحشيگرى وبى رحمى وعقب افتادگى رژيم جنايتكاران است كه ازوسعت وعمق اين جنايت باورنكردنى البته هنوزكسى اطلاع دقيقي ندارد ولي ازعظمت قسمتى ازاين كوه يخى كه قابل ديدن است فاجعه عظيمى به وقوع پيوسته كه كشف تماميتش به اين زوديها ميسرنيست وجاى زخمش دردل مردم هيچ وقت التيام نمي يابد زخمى كه تنها مرحمش سرنگونى رژيم جنايتكارآخوندى ومحا كمه ومجازات آمران وعاملان اين جنايت است.گرامي داشت قربانيان تابستان خون گرفته سال 67 به واقع نه سوگوارى است و نه افسوس خوردن بلكه راهى است درجهت سرنگونى رژيم جنايتكارآخوندىازهمينجا مي خواستم به تمام كسانى كه ولوبه اندازه يك خط دراين راستا افشاگرىكردند درود بفرستم بخصوص زندانيان قهرمانى كه به طورمعجزه آسا ازاين قتل عام نجات يافتند ودراين راستا كتاب نوشته وافشاگرى كردند واميدوارم كه كمبودهاوكاستى ها درآينده جبران شود.واما قتل عام زندانيان سياسى مجاهد ومبارزبه هيچ وجه يك تصميم ناگهانى نبود و همه چيزازقبل برنامه ريزى شده بود.اين را دژخيمان جنايتكاردرموارد مختلف به زندانيان گفته بودند من خودم به كرات ازدژخيم حاج داوود شنيدم كه مي گفت: يادراين زندان مي پوسيد ويا اينكه سرموقع اش حساب تك تك شما راخواهيم رسيد.اوعربده كشان مي گفت منتظرنباشيد مردى با دربازكن بيايد درب زندان رابه روىشما بازكند همه تان را دفن خواهيم كرد وهمه جنايتكاران براى اين لحظه ازمدتها قبل انتظارمي كشيدند وفقط دنبال بهانه ايى بودند.
بهانه قتل عام.
باگير پاژكردن ماشين جنگ 8ساله رژيم وشكست شعارهايي چون راه قدس ازكربلا رژيم در
موقعيت بسيارحساسى قرارگرفت. باپذ يرش خفت بارآتش بس وسركشيدن جام زهركه درواقعمجاهدين به حلقوم آن ريختند خمينى كه تا د يروزبا شعارجنگ جنگ تا پيروزي كركرى ميخواند وهارتوپورت ميكرد حالا ديگرسرش به سنگ خورده ورسواشده بود.درواقع مجاهدينباعمليات چلچراغ وفتح شهرمهران وشعارامروزمهران فردا تهران چرت رژيم را پاره كردند.
حالا رژيم باخفت وخوارى سرخودرابه سنگ مي كوبيد ونگران پيامدهاى عمل كرد جام زهربود به همين دليل دنبال اين بود كه شوكى ترسان به جامعه وارد كند كه كسي جرات نتقكشيد ن نداشته باشد.ازهمين رو دق دلش را روي اسيران بى پناه خالي كرد.واين فاجعه عظيمكه درطول تاريخ ميهنمان بى نظيراست اتفاق افتاد.دررابطه باقتل عام زندانيان سياسى اگرچه بازيگراصلى خمينى ضد بشربود امادراين فاجعه وكشتارهمه سران رژيم مسئولند.
همه شواهد نشان می دهد که رژیم ازمدتها قبل ازپذیرش آتش بس وقبل از عملیات فروغ جاویدان دست اندرکاراین جنایت هولناک بوده است. این سخن را با کسانی دارم که قتل عام زندانیان سال 67 رانتیجه عملیات مجا هدین در غرب کشور وبخصوص عملیات فروغ جاویدان می دانند وآگاهانه آب به آسیاب دشمن ضدبشری می ریزند.رژیم قبل ازسال67 وقبل ازپذیرش آتش بس وقبل ازعملیات فروغ جاویدان به نقطه یی رسیده بود که مسأله زندانیان برایش یک معضل حل نشده اى بود که می بایستى ازشر ان خلاص مي شد. دراین سالها با اعدام وحلق آویز وشکنجه وتابوت قیامت قفس وتا پروژه تواب سازی راه بجایی نبرده بود ودرتدارک آن بود که دشمنان قسم خورده خود را که توی چنگش داردازبین ببرد ولی نیاز به یک محمل داشت. خمینی دجال ورژیمش باید به سوال اساسی مردم جواب می داد که چرا جام زهرآتش بس را سرکشید وچراجنگ را8 سال ادامه داد.خمینی خوب میدانست باید جواب گوی خیلی از مسایل باشد که تاآن موقع باجنگ ضد میهنی خود سرپوشی برآنها گذاشته بود ودراین راستا باید برای جلوگیری ازفوران خشم مردم برنامه ایی تدارک می دید. بایدشوکی ترسان وهولناک به جامعه واردکند که دیگر کسی جرآت نتق کشیدن نداشته باشد. وبه همین دلیل دست به قتل عام زندانیان سیاسی مجاهد ومبارززد.البته قتل عام زندانیان مجاهد ومبارزدرتابستان 67ازمواردى است که جادارد درمورد آن بسیارصحبت کرد.جهان درمقابل این جنایت سکوت کرد.حامیان بین لمللی رژیم که باتوطئه استعماری وارتجاعی برآن بودند که مقاومت راازصحنه استراتژیکی حذف کنند وبا عملیات فروغ جاویدان میز خود را چپه شده می دیدند هم صدابا پاسداران رژیم درخارج ازکشور ودرنهایت بی شرمی قتل عام زندانیان بی گناه را به گردن مجاهدین می انداختند وهم اکنون هم راه مماشات بارژیم رامی روند.بگذریم....وبه تابستان خون گرفته سال 67 درزندانهای رژیم ضدبشری برگردیم . جنایت وشقاوت خمینی ضدبشر هیچ حدومرزی از انسانیت نشناخت ومرزهای نوینی ازوحشیگری را درنوردیده.اما تاریخ وواقعیت های ان را نمی شود پنهان کرد ودرسینه تاریخ ثبت شد که شگفت آورتراز وحشیگری خمینی ومزدورانش مقا ومت حماسی وپاک باختگی نسلی بودکه دراوج صداقت مرگ سرخ را با روحیه سرشارازامیدوعشق به زندگی وانقلاب برگزید. راستش براى خود من هنوزمشخص نيست كه چه تعداد ازاسيران به طورواقعي درقتل عام زندانيان سياسى در سال 67 به شهادت رسيدند.ولى چند بار اززبان اسيرانى كه به طورمعجزآسايى ازاين قتل عامها نجات يافته بودند شنيدم درهمان سالها«قبل از قتل عام تقريبا سال 66» بيش ازپنجاه هزارزندانى سياسى درسياهچالهاى رژيم ضدبشرى درسراسرايران وجود داشته كه ازاينها فقط تعداد اندكى به طورمعجزه آ سايى زنده ماندند .اميدوارم درآزادى ايران اسيرازنكبت آخوندها به همه حقايق دسترسى پيداكنيم وعاملين اين جنايت بزرگ را به دست عدالت بسپاريم . درد ورنج وصبروبربارى خانوادها هم بخشى ازاين فاجعه ملى است خانوادههايى كه پس ازشنيدن خبرشهادت فرزندانشان خودشان هم به عزيزانشان پيوستند.اين يك نسل كشى بى سابقه درطول تاريخ بود كه دژخيمان بايد به آن جواب پس بدهند.ابعاد اين جنايت اينقدر بزرگ است كه امروزه شاخصي شده بين نفراتي كه از بدنه رژيم جدا مي شوند اعتراف به فتوا خميني ويا ماست مالي كردن وبه در بردن خميني از اين جنايت ويا سكوت در مقابل آن.تاج زاده كه هم اكنون در زندان است واتفاقا در همان زندان زنداني است كه هزاران مجاهد را در تابستان سال 67 به دار زدند در نامه ايى مي خواهد بر جنايت خميني ماله بكشد واورا در ببرد.بگذريم
اتفاقا آن چه باعث بزرگترين جراحي در درون رژيم شد اعتراضي بود كه منتظري به قتل عام زندانيان مجاهد ومبارز كرد وبه همين خاطر چند ماهي بعد خميني به يك جراحي بزرگ سياسي دست زد واورا از جانشيني خود عزل كرد وبه اين ترتيب خود شخصا بر بي آيندگي مهر زد.به طور واقع بعداز 23سال از كشتار زندانيان بي دفاع ومظلوم هنوز هم با اخبار وگزارشهاي جديد روبرو مي شويم مانند بعضى از شهرستانهاى دور افتاده وطنمان كه تمام زندانيان آن اعدام شدند .هنوز اسرار اين جنايت هولناك ناشناخته مانده است بخصوص كه در بعضي از زندانها تمام زندانيان را از دم تيغ گذرانده اند وحتي يك نفر هم سالم نمانده است.هنوز هستند بسيارى از خانواده ها كه از سرنوشت فرزندانشان كه در آن زمان در زندان بودند بى اطلاعند ومن با تعدادى از اين خانواده ها درتماس هستم آنها به مجامع بين المللي نامه نوشته وحتى مراجعه داشته اند وتا آنجا كه در توانشان بوده دنبال كرده اند ولى هنوز از عزيزان خود بي خبرند. از اينجا مي خواستم در خواستي از تك تك زندانيان از بند رسته رژيم آخوندى بكنم كه ازهرطريق كه مي توانيم بايد در اين راستا تلاش كنيم ورازها واسرار نهفته در اين جنايت هولناك را افشاء كنيم .خوشبختانه بعضي از اين ازبند رستگان در اين سالها به نگارش بخشهايى از جنايات رژيم دست به انتشار آثار افشاگرانه اى در اين زمينه زدند من تاكنون بسيارى از اين آثار را با دقت مطالعه كردم ضمن همه كمبودها وكاستى ها كه در اغلب اين آثار وجود دارد بحرحال مشتى است از خروارها جنايت مخوف اين رژيم جنايتكارو آدمخوار .البته به عنوان يك زندانى ويك شاهد زنده كه مدت شش سال را در زندانهاى رژيم ضد بشرى سپرى كردم هرگز نمي توانم باور كنم كسى فعلا بتواند از شرايط زندانها ويا زندانى ها وقتل عام شدگان سال 67 گزارش كامل وجامعى ارائه كند فقط در فرداي سرنگونى اين جانيان امكاني فراهم خواهد شد وپرده ها كنار خواهد رفت وحقايق ونه همه آن بر ملا خواهد شد .واما در پس همه اين جنايت ,يك هدف شوم ويك نيت ضد خلقى وجود داشته كه همانا از ميان برداشتن نسل مجاهد خلق ورزمندگان خلق بوده وهست وقتل عام هزاران هزار زنداني سياسي در سال 67 يكي از بارزترين عمق كينه وشقاوت خمينى ودژخيمانش را در مصاف با انقلاب وانقلابيون به نمايش گذاشت.
با درود به همه اسيران مجاهد ومبارزخلق كه درسياهچالهاى رژيم ضد بشرى درسال 67 به شهادت رسيدند.
درود به همه زندانيان مقاوم ومجاهد ومبارزدر زندانهاى رژيم آخوندي كه همچنان
پرچم مبارزه را برافراشته نگهد مي دارند.